در خواب و بیدار

متن مرتبط با «برایِ» در سایت در خواب و بیدار نوشته شده است

بنشین کنارم بخند، دیگر برایِ پیر شدن فرصتی نیست

  • دست خودم را گرفته ام. تویِ تمام روزهای بیست و سه سالگی دست خودم را گرفته ام و لبخند می زنم. خسته که می شوم سرم را می گذارم روی شانۀ خودم و چشم هام را می بندم. کم که می آورم با خودم حرف می زنم و خودم را آرام می کنم. روز که می شود به خودم تبریک می گویم برای شروع یک روز خوب و شب که می شود از خودم تشکر می کنم بابت این همه تلاش از صبح تا شب. راستش رابطه عجیبی با خودم پیدا کرده ام. خودم را بیشتر از پیش ,بنشین,کنارم,بخند،,برایِ,فرصتی ...ادامه مطلب

  • بنشین کنارم بخند، دیگر برایِ پیر شدن فرصتی نیست

  • دست خودم را گرفته ام. تویِ تمام روزهای بیست و سه سالگی دست خودم را گرفته ام و لبخند می زنم. خسته که می شوم سرم را می گذارم روی شانۀ خودم و چشم هام را می بندم. کم که می آورم با خودم حرف می زنم و خودم را آرام می کنم. روز که می شود به خودم تبریک می گویم برای شروع یک روز خوب و شب که می شود از خودم تشکر, ...ادامه مطلب

  • 7. برایِ زندگی وقت کم است

  • راستش اگر یک سال پیش از من می پرسیدی زندگی یعنی چه؟ می توانستم برایت یک روزِ تمام ناله کنم که زندگی یعنی فلان و بیسار... که یعنی زندگی هیچ خوب نیست و اصلاً زندگی یعنی چه و اصلاً ما آمده ام به دنیا که چه؟ اما حالا فرق می کند... یعنی آنقدر دویده ام و آنقدر دارم می دوم که یک وقت هایی زمان کم می آورم برای زندگی. حالا می توانم برایت بگویم که هر ثانیۀ زندگی حساب و کتاب دارد. که همین لحظه هایی را که تویِ دنیایِ مجازی می گذرانیم یک طورهایی لحظات را مفت می دهیم و هیچ چیز نمی گیریم. ـ من استفاده از تکنولوژی را نفی نمی کنم ـ اما این آدم هایی که مدام یک گوشی دارند و سرشان ت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها